سرانه درآمد ایرانیان نسبت به سال پنجاه وپنج 30درصد کاهش دارد؛ اما سرانه مصرف 50 درصد افزایش!، سطح رفاه خانواده های ایرانی در آینده بسیار پایین تر از سه دهه اخیر خواهد بود
به گزارش وبلاگ موبایلستان، خبرنگاران؛ مسعود نیلی، اقتصاددان و مشاور عالی پیشین رئیس جمهوری یکی از عظیم ترین معماهای اقتصاد ایران را تشریح کرد.
به گزارش اقتصانیوز؛ مسعود نیلی، مشاور اقتصادی سابق حسن روحانی، در میزگرد چشم انداز اقتصادی ایران با اشاره به افت سی درصدی سرانه در آمد شهفرایندان ایرانی درباره رشد سرانه مصرف آنان تحلیل هایی ارائه کرد. او گفت: برای تحلیل وضع موجود ضروری است یک سری داده های تاریخی را آنالیز کنیم. همه می دانیم که نقطه اوج درآمد سرانه اقتصاد ایران در تاریخ ثبت شده کشور سال 1355 است. اگر این سال را پایه و متوسط درآمد سرانه آن سال را 100 فرض کنیم، در انتها سال 1397 این عدد به حدود 70 کاهش پیدا نموده است. ما از سال 1355 تا سال 1367 شاهد سقوط شدید درآمد سرانه بوده ایم که در این سال درآمد سرانه به کف رسیده که حدود 40 بوده است.به زبان ساده تر در فاصله سال های 55 تا 67 متوسط درآمد سرانه یک ایرانی معادل 60 درصد کاهش پیدا نموده است. از سال 67 تا 97 در راستا بهبود بسیار ملایم قرار گرفته ایم به گونه ای که این عدد به حدود 72 رسیده است که نشان می دهد اقتصاد ما هنوز نتوانسته است کاهش قابل توجه یک دهه اول را ترمیم کند و در حال حاضر نسبت به سال 55 با حدود 30 درصد کاهش درآمد سرانه روبرو ایم.در طرف دیگر قضیه، اما اگر متوسط سرانه مصرف در سال 1355 را معادل 100 در نظر بگیریم این عدد در انتها سال 1397 کمی بیش از 150 است. یعنی از سال 55 تا 97 متوسط مصرف سرانه 50 درصد هم افزایش یافته است. این فرایند نشان می دهد که ما با یک تناقض یا پارادوکس روبرو هستیم.
مسعود نیلی در ادامه توضیح داد: این پارادوکس این گونه است که اگر شما بگویید که درآمد سرانه امروز ما نسبت به سال 55 حدود 30 درصد کمتر است بلافاصله به شما می گویند آمار شما غلط است چون در حال حاضر می بینیم رفاه مردم بیشتر شده و کالاها و خدمات گسترده تری از آب و برق گرفته تا خودرو و یخچال و جاروبرقی در اختیار مردم قرار گرفته است و با آنچه شما می گویید جور در نمی آید.این دیدگاه موید همان افزایش 1/5 برابری مصرف است. از این رو متوجه می شویم که مصرف ما تحت تاثیر مولفه یا مولفه هایی غیر از درآمد افزایش پیدا نموده است. پس ما با این تناقض روبرو هستیم که چگونه مصرف رشد یافته در حالی که درآمد کاهنده بوده است.آموزه های اولیه اقتصاد کلان به ما می گوید رشد مصرف در بلندمدت مساوی با رشد درآمد است؛ نتیجه اول اینکه فرایند تناقض آمیزی که در اقتصاد ما وجود دارد، نمی تواند ادامه دار باشد و ناگزیر این دو عدد باید مساوی شوند و بازهم آموزه های اقتصاد به ما می گوید که آن متغیری که مقدار بیشتری دارد خود را با متغیر به مقدار کمتر تطبیق می دهد. یعنی مصرف کاهش می یابد تا به درآمد برسد.
این اقتصاددان در ادامه با طرح این پرسش ها که چرا اساساً این تناقض به وجود آمده است؟ یعنی چگونه مصرف مستقل از درآمد توانسته یک ونیم برابر افزایش یابد؟ تاکید نمود: به اختصار بخواهم بگویم، دلیل این است که در فاصله این سال ها منابع طبیعی کشور شامل آب، خاک، نفت، مواد معدنی از یک طرف و منابع اقتصادی یعنی منابع صندوق های بازنشستگی و نظام بانکی و... وارد چرخه مصرف شده است و حالا ما را با ابرچالش هایی چون بحران آب و محیط زیست و نظام بانکی و صندوق ها بازنشستگی و... روبرو نموده است.به عنوان مثال، تصور کنید که اگر دولت قرار بود همین مقداری را که هم اکنون به عنوان یارانه نان از بودجه عمومی پرداخت می نماید، از محل اقتصادیات دریافتی از مردم پرداخت کند، خودبه خود مصرف با درآمد تنظیم می شد. اما وقتی مصرف از طرق منابع غیرقابل جایگزین تامین می گردد، به تدریج که این منابع از بین می رود و به اتمام می رسد بحران های مختلف ایجاد می گردد، منابع انرژی هدر می رود و ظرفیت موجود در نظام اقتصادی تخلیه می گردد. در واقع رشد مصرف مستقل از درآمد و پرکردن خلأ آن با منابع طبیعی و اقتصادی، رویکردی بود که به پیدایش شش ابرچالش نظام بانکی، کسری بودجه، آب، محیط زیست، اشتغال و صندوق بازنشستگی منجر شد. حالا این ابرچالش ها مانع از رشد مصرف و تامین رفاه به سیاق گذشته شده اند. قاعدتاً مصرف که خود یک شاخص از رفاه جامعه است آن قدر پایین می آید تا با سطح پایین درآمد اقتصاد وفق پیدا کند. منظور من از دوره گذار همین دوره است که یک افت قابل توجهی در سطح رفاه جامعه در حال وقوع است. متاسفانه این دوره بلندمدت است و محدود به یکی دو سال آینده یا دوره تحریم نمی گردد.
نیلی ادامه داد:از طرف دیگر، اگر بخواهیم با مبانی اقتصاد صحبت کنیم در نهایت می دانیم که فراوری ناخالص داخلی در سمت دیگر عبارتِ اتحاد درآمد ملی، تشکیل شده است از مصرف خصوصی، سرمایه گذاری، مصرف دولت و خالص صادرات. اگر مصرف در یک طرف معادله بالا رفته اما در طرف دیگر فراوری بالا نرفته بلکه کاهش یافته، قاعدتاً باید اجزای دیگر معادله، غیر از مصرف خانوار، کاهش پیدا نموده باشد تا معادله درآمد ملی برقرار باشد. اگر به فرض قبلی برگردیم و سال 1355 را سال پایه و متوسط سرانه سرمایه گذاری را 100 قرار دهیم، می بینیم این عدد در سال 1397 به حدود 20 کاهش یافته است. یعنی در این فاصله سرمایه گذاری 80 درصد تنزل پیدا نموده است. به همین سیاق سرانه مصرف واقعی دولت از عدد 100 در سال 55 به عدد 40 در انتها سال 97 رسیده است. بنابراین متوسط مصرف خانوارها افزایش یافته اما این افزایش به قیمت کاهش شدید سرمایه گذاری و مصرف واقعی دولت اجرا شده؛ یعنی کیفیت و کمیت خدمات دولت کاهش پیدا نموده است. کاهش سرمایه گذاری هم به طور معین در کاهش رشد اقتصادی و قرار دریافت نرخ رشد در سطوح بسیار اندک نمایان شده است.این تصویر کلی به ما نشان می دهد آنچه در دو سه دهه اخیر در اقتصاد ایران تجربه شده، سازگار با بنیان های بلندمدت اقتصاد ما نبوده است. عواملی که رفاه ما را در میان مدت فراهم نموده بودند، دیگر قابل تداوم نیستند. در نتیجه ما در حال گذار از یک سطح رفاه غیرمنطبق با واقعیات اقتصادمان به یک سطح رفاه بسیار پایین تر منطبق با واقعیت های اقتصاد ایران هستیم. مثلاً مشاهده می کنید که کم کیفیت ترین خودروی فراوری داخل هم امروز به صورت یک کالای سرمایه ای درآمده است. این به ما علامت می دهد که حتی رفاه تامین شده با یک پراید، دیگر متناسب با رفاه خانوار سطح متوسط به پایین جامعه ما نیست. ما در حال انتقال به یک سطح پایین تر از رفاه هستیم که به نظر من عبور این واقعیت از هاضمه سیاسی-اجتماعی جامعه ما بسیار پرهزینه و شاید مخرب خواهد بود. اگر سطح مصرف بخواهد خودش را با واقعیت سطح درآمد تطبیق بدهد، که ناگزیر چنین است، رفاه، کاهش قابل توجهی می یابد و این برای جامعه ای که امروز دسترسی به اطلاعات آزاد و آگاهی بالا دارد و نظام سیاسی آن هم به طور مرتب این گزاره را به جامعه پمپاژ می نماید که مردم شایسته زندگی بسیار بهتری هستند، تعارضی به وجود می آورد که حل آن برای نظام اقتصادی و سیاسی بسیار پرهزینه خواهد بود.
مشاور پیشین حسن روحانی در بخش دیگری از این میزگرد توضیح داد:خوب حالا می خواهم توجه شما را به آمار بودجه خانوار که مرکز آمار منتشر می نماید جلب کنم. شرایط رفاهی دهک های درآمدی را وقتی مورد آنالیز قرار می دهیم به تصویری می رسیم که بسیار با مطالبی که عنوان کردم سازگار است. از سال 1368 به بعد راستا مستمر و ملایمی، با بعضی نوسان ها در سال های نخست، در بهبود سطح رفاه مردم دیده شده است. اما از اواسط دهه 1380 تا سال 1397 تمام دهک های درآمدی ما در راستا نزولی قرار گرفته اند؛ به این صورت که دهک های اول تا ششم از سال 83 و دهک های هفتم تا دهم با سه سال فاصله و از سال 86 مشمول نزول سطح رفاه شده اند. در واقع مخارج مصرفی خانوارها که شاخصی از سطح رفاه به دست آمده توسط خود خانوارهاست در انتها سال 97 تقریباً معادل سال 78 است. یعنی ما افت قابل توجهی در سطح رفاه خانوارها مشاهده می کنیم. این اتفاق درست در شرایطی شروع شده که اتفاقاً کشور از درآمدهای نفتی بالایی برخوردار بوده و از طرف دیگر یارانه نقدی قابل توجهی هم به مردم پرداخت شده، اما این فرایند نزولی به قدری مستحکم است که نه تحت تاثیر درآمدهای هنگفت نفتی قرار گرفته نه یارانه های نقدی و نه از سویه های سیاسی کاملاً متفاوت دولت های نهم و دهم با دولت های یازدهم و دوازدهم اثر پذیرفته و فرایند نزولی خود را حفظ نموده است.هم چنین رفتار مردم نیز نشانگر این است که در سال های نخست کاهش سطح رفاه را موقتی پنداشته اما در سال های اخیر آن را درازمدت و دائمی در نظر گرفته اند. این رویکرد باعث شده است نارضایتی های اجتماعی گسترش یابد. به نظر من ما در شرایط بلندمدتی قرار می گیریم که در آن سطح رفاه جامعه بسیار پایین تر از میزانی است که در سه دهه گذشته تجربه نموده ایم و این یک شوک بزرگی برای جامعه است. از آنجا که این سطح رفاه پایین تر با سطح رفاه مورد انتظار خانوارها و هم چنین سیاستمداران ما بسیار فاصله دارد، خود یک مساله بغرنج با محور چگونگی خروج از این شرایط ایجاد می نماید. اگر بخواهم برای نشان دادن بغرنج بودن مساله مثالی بزنم می توانم به این موقعیت اشاره کنم که در نظر بگیرید پزشک پس از معاینه بیمار که یک ورزشکار دونده است، به او می گوید به ناچار باید مدتی طولانی و نامعین روی جایگاه چرخ دار بنشیند. این واقعه شوک بزرگی برای بیمار است و به طور طبیعی اولین برخورد این فرد با پزشک خواهد بود و او را به ناآگاهی و ندانستن متهم می نماید. در واقع هضم سیاسی و اجتماعی این کاهش سطح رفاه برای جامعه ما بسیار سخت خواهد بود.در نظر داشته باشید که رشد اقتصادی ما در سال 97 و 98 به طرز قابل توجهی منفی بوده است. چنین ارقامی را جز در سال های نخست انقلاب و جنگ تحمیلی تجربه ننموده ایم. رشد اقتصادی ما در سال 99 هم با اندکی رشد در بخش کشاورزی و خدمات در محدوده صفر خواهد بود. اقتصاد ما با توقف رشد روبرو است و این بار کاملاً بر خلاف سه دهه گذشته، هرگونه توقف رشد یا رشد منفی عیناً در کاهش رفاه خانوار منعکس می گردد. شاهد این موضوع آمار فصلی مرکز آمار ایران در سال های 97 و 98 است که رشد مصرف خصوصی را به طور مستمر منفی نشان می دهد و کاملاً سازگار با رشد منفی اقتصاد است؛ این نخستین بار است که من چنین پدیده ای را مشاهده می کنم. این فرایند اقتصادی به قدری قوی است که اگر تحریم ها هم کامل برداشته گردد، بهبود اندک خواهد بود و در حرکت نزولی رفاه خانوار اثرگذار نیست.
متن کامل میزگرد مسعود نیلی،محمدمهدی بهکیش و علی اصغر سعیدی که در سالنامه تجارت فردا به چاپ رسیده است در روزهای آینده منتشر می گردد.
منبع: اقتصادنیوز