هزلیات سعدی، شیرین سخنی شیخ اجل
به گزارش وبلاگ موبایلستان، هزل بخشی از ادبیات ماست که شاعران زیادی به آن پرداختند. قسمتی از کلیات سعدی را خبیثات و مجالس الهزل تشکیل می دهد که به هزلیات سعدی معروف است
هزل در ادبیات ما
فرهنگ شادمانی، بخشی از فرهنگ زندگی است.
شادمانی در ادبیات چهار بخش مهم دارد:
- هزل
- هجو
- طنز
- فکاهی
در این مقاله به توضیح مختصری از شادمانی هزل و عزلیات شیخ اجل خواهیم پرداخت.
هزل در مجموع، یکى از فراگیرترین و گستردهترین متفرعات شوخطبعى است و همین موجب شده است که بسیارى، به اشتباه آن را مادر شاخههاى دیگر شوخطبعى بدانند.
هزل: رسوا کردن و برهنه کردن خصوصیات فردی و پنهانی افراد است و دنیای ممنوعه ها را در بر می گیرد. مانند:هزلیات سعدی و مولانا و...
هزل، در لغت، به مزاح کردن بی فایده، لاف و سخن بی فایده معنی شده است و در اصطلاح اهل ادب، شعری است که در آن کسی را ذم گویند و بدو نسبتهای ناروا دهند، یا سخنی که در آن مضامین خلاف اخلاق و ادب آید.
زیرمجموعههای هزل عبارتند از:
ذم شبیه به مدِح، مدح شبیه به ذم، مزاح، ضِحک، سخریه، تهکم، استلم، تسخر زدن، ریشخند، طعنه، کنایه، بیغاره یا سرزنش، استهزاء و نقیضه هزل.
هزل در لغت به معنی مزاح (شوخی کردن) و بی فایده گفتن است، اما در اصطلاح ادب عبارت از شعر یا داستان کوتاه و بی هدفی است که برای تفریح گفته می شود ، تا افراد معدودی از آن لذت ببرند. غرض ازپرداختن هزل که گاهی هم از مرز اخلاق و ادب خارج می شود تنها تفریحی بی مایه و گذراست (هزل همانند داستان های بی سر و تهی است که امروزه به نام جوک میان مردم متداول است .(
هزل آن است که به لفظ نه معنای حقیقی و نه معنای مجازی آن را اراده کنند و آن ضد جد است و در فن بدیع از محسنات معنوی است و آن در حقیقت جدی است که مطلب در آن، بر سبیل شوخی و مطایبه ذکر شود و این البته ظاهر امر باشد و غرض از آن، امر درستی باشد. مانند:کاشفی سبزواری در کتاب بدایع الافکار هزل را الفاظی دانسته که از نظر عقل درست نباشد.
هزل از ظرافت طنز و قدرت تأثیر هجو خالی است و هدف تعیین ندارد و البته گسترد گی آن هم چندان وسیع نیست. سرودن هزل از قرن نهم به بعد مورد توجه بیشتری قرار گرفت.
از شاعران هزل پرداز می توان به انوری اشاره داشت .(البته باید اشاره داشت که بسیاری از شاعران بزرگ ما از جمله مولانا جلال الدین و سنایی که هزل پرداز هم نیستند، گاهی مواقع در شعر جدی خود از بکار دریافت واژگان هزل آمیز و رکیک پرهیز ننموده اند).
سعدی گوید:
به مزاحت نگفتم این گفتارهزل بگذار و جد از او بردار.
حکیمان و عارفان، هزل را شیوهاى براى بیان مسایل جدى دانستهاند. آنچه را که بىپرده نمىتوان گفت، باید در قالبى دیگر ریخت و به گوش هوش مخاطب و خواننده منتقل کرد.
سعدی کیست؟
ابومحمد مُصلِح بن عَبدُالله مشهور به سعدی شیرازی و مشرف الدین (606 - 691 هجری قمری) شاعر و نویسنده ی پارسیگوی ایرانی است. شهرت او بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین، گیرا و قوی اوست.مقامش نزد اهل ادب تا بدانجاست که به وی لقب استاد سخن دادهاند.آثار معروفش کتاب گلستان در نثر و بوستان در بحر متقارب و نیز غزلیات وی است.
هزلیات سعدی
بخش بسیار کوچکی از کلیات سعدیراخبیثات و مجالسالهزلتشکیل میدهد. این بخش همان چیزی است که بههزلیات سعدیمعروف است. خودِ سعدی در مقدمه ی چندسطریِ این بخش گفتهاست: الهَزلُ فِی الکلام، کَالمِلحِ فِی الطّعام.
هزلیات سعدی شامل سه بخش است. تعدادی قطعات پراکنده و دو حکایت به نظم(شعر)، فصل اول آن را تشکیل میدهد. بخش دوم که به نثر است، المجالس فی الهزل و المطایبات نام دارد که خود شامل سه مجلس شبیه وعظ است که به طنز و هزل آمیخته است. بخش سوم یا المضحکات شامل لطیفه هایی به نثر زیبای سعدی است. سعدی در بخش اول و دوم هزلیاتش، تفاوتی میان لغات قائل نیست و از هر لغتی به راحتی و عریانی استفاده نموده است. علاوه بر گفتوگوی آشکار از رابطهی جنسی میان زن و مرد و آوردنِ اسامی اندامهای جنسی که به جای خود در ادبیات کلاسیک نامناسب شمرده میشده است، در هزلیات سعدی نثرگونههایی از نوع دیگر وجود دارد.
مثلاً در یکی از این قطعاتِ هزل خواننده را به فراموش کردنِ گزیدنِ شریک جنسی از میان انسانها دعوت میکند. سپس توصیه میکند خری ماده را با تفاصیل چنین و چنان بیابد، آنگاه بهتفصیل نحوهی انجام عمل جنسی را با حیوان توضیح میدهد[دیوان سعدی، بخشِ هزلیات (انتهای کتاب)، چاپ شرکت نسبی حاج محمدحسین اقبال و شرکا]. بخش دیگری از آثار نظم در مجموعه هزلیات به وصف و ستایش هم جنس بازی اختصاص دارد. نقدِ صادق هدایت در یکی از آثارش به معرفی سعدی تحت عنوانمعلم اخلاق با اشاره به هزلیات سعدی است و بخشی از آثار حافظ است که در آنها این شاعران علاوه بر تبلیغ همجنس بازی به ترویج بچهبازی هم پرداخته است.
نمونه ای از هزلیات سعدی
ز چشم مست امید خواب می بینم
تو خوش بخفت، که ما را قرار خفتن نیست
بدیدن از تو قناعت نمی توانم کـرد
حکایتی دگرم هست و جای گفتن نیسـت
هزلیات، ص290
گردآوری: مجله اینترنتی وبلاگ موبایلستان
منبع: setare.com